چه بسیارند انسان هایی که تنها به جرم اهل دل بودن و ارتباط نداشتن با دنیایی
که ساخته ی ذهن بشر است، دیوانه لقب میگیرند.
تنها خطای آنان زندگی در عالمی به مراتب برتر از دنیای آدم های اطرافشان است.
درست مثل انسانی بینا که در میان عده ای نابینا به سر میبرد:
دائماً در مشقت است، نه کسی به او گوش فرا میدهد و نه کسی درکش میکند:
و لاجرم در هر مسئله و موضوعی مورد سوء تعبیر قرار می گیرد. به همین دلیل تنها
تعداد اندکی هستند که جرات زندگی در دل را پیدا می کنند. این افراد همان عرفا
هستند. آنها به مقصد بسیار نزدیک شده اند : اما نزدیکی یعنی هنوز کمی فاصله .
برای رسیدن به آن تجربه که نه در حد جسم است، نه در ذهن و نه دل. تجربه ای که
نه جسم ، نه ذهن و نه دل هیچ یک توان وصف آن را ندارند. "در حقیقت واژه ای برایش
یافت نمی شود."
سرشت تو خدایی است، در حالی که تو از آن غافلی. اما فرقی نمیکند: آگاه یا غافل،
بیدار یا خواب، تو الهی هستی. فردی که هم اکنون در خواب است لحظهای دیگر ممکن
است بیدار شود.
برای درک تمام آب های زمین "هر جا که باشند" شناخت قطره ای آب کافی است.
هر انسان، قطره شبنمی است چکیده از خداوند. چنانچه بتوانی انسانی را بشناسی ،
که البته آسانترین و در دسترس ترین انسان وجود خودت است، ناگهان معما حل می شود،
در گشوده میگردد و در مییابی که تو قطرهای هستی از همان حقیقت غایی که در
سراسر هستی منتشر گردیده است.
پس از این دیگر نه مرگی وجود خواهد داشت، نه ترسی، نه حرصی و نه هوسی .
و زندگیت سراسر آزادی، شادی و تبرک می گردد.
[ شنبه 88/11/10 ] [ 11:39 صبح ] [ شیوانا ]